آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ یک روزی یک جایی پرویز فنی زاده به دخترش دنیا، پدرانه توصیه میکند «هزاری هم دنیای بازیگری برایت جذابیت داشت، از من پدر بشنو و وارد جهان پرحاشیه اش نشو. زرق وبرقش فریبنده است، اما در دلش رنجهای پنهان زیادی دارد.»؛ شاید، چون سینمای پیش از انقلاب و ابتذال مشهودش را تجربه کرده بود، نمیخواست دخترش آلوده مافیای سینمای آن دوران شود.
بعد از این بود که حتی وقتی بهرام بیضایی هم به دنیا پیشنهاد داد خودش را در بازیگری محک بزند، حرفهای پدر را بر وسوسه بازی مقدم شمرد و به حرمت تجربه و خواسته او، چشم بر دنیای بازیگری بست و به خیال خودش در دنیای کودکان قدم گذاشت و زیر میزهای کوتاه عروسک گردانی پنهان شد، غافل از آنکه عروسک گردانی خود بازیگری است. آرتیست واقعی نقشهای عروسکی، نه آن مشتی پارچه و پنبه که دستهای خلاق و هنرمند کسی است که با دقت و سرعت عمل و هوشمندی، روح دمیده بر عروسکهای بی حرکت میشود، وگرنه چه تفاوتی میان عروسک یک نمایش با عروسکی پشت ویترین اسباب بازی فروشی است؟
دنیا فنی زاده یک بار به دنیای بازیگری نه گفت، اما بارها در قالب عروسکهای گوناگون بازی کرد، بی آنکه وصیت صمیمانه پدرش را زیرپا گذاشته باشد. او که عروسک گردانی را اول بار به صورت تجربی آغاز کرده بود، پس از مدتی با مجموعه تلویزیونی «چتر با آواز باران» به شکل حرفهای فعالیت خود را در این رشته شروع کرد و از اوایل دهه ۷۰ عضو ثابت تیم ایرج طهماسب و حمید جبلی شد و با ورود اتفاقی عروسک کلاه قرمزی در یکی از قسمتهای این مجموعه، بی آنکه بداند، در راه رفاقتی بیست وپنج ساله با عروسکی دوست داشتنی قدم گذاشت که به گواه همکارانش هربار در آخرین روز ضبط، با چشمانی نمناک از او جدا میشد. عروسکهای مختلفی در طول سه دهه فعالیت دنیا فنی زاده در دست هایش جان گرفتند؛ گربه آوازه خوان، هادی وهدی، جینگیل وفینگیل، خاله قورباغه و خاله عنکبوت و...، اما کلاه قرمزی بخشی از هویت هنری او شده بود.
قمیشهای کودکانه اش زمانی که کار بدی انجام داده بود، دستهایی که سرخوشانه یا لجوجانه در هوا میچرخید، پاهای نحیفش که با شلوار سبزرنگش روی هم میافتاد و دهان قرمزی که اغلب کلمات را نادرست ادا میکرد، جزئیاتی بود که دنیا فنی زاده سالها عمرش را برای خلق و پرورش آن صرف کرده بود. او پسر دوقلو هم داشت که تا هفت سالگی نمیدانستند مادرشان عروسک گردان کلاه قرمزی است. حتی زمانی که گاهی در محل فیلم برداری حاضر میشدند و کلاه قرمزی را میدیدند، دنیا به آنها میگفت این عروسک است و کلاه قرمزی واقعی دارد در اتاق گریم آماده میشود.
حالا که شش سال از رفتن باورنکردنی دنیا فنی زاده میگذرد،ای کاش هرگز خبری از رفتنش نمیرسید و ما هم مثل ارشیا و سیاوش، گمان میکردیم کلاه قرمزی خودش دارد حرکت میکند و آن دستی که آن را حرکت میدهد، هنوز دنیا فنی زاده است با آن لبخند گرم و دستان ورزیده، دارد کلمات حمید جبلی را در دهان کلاه قرمزی مینشاند. اما سرطانی که قریب به ۱۰ سال با آن گلاویز شد، زورش از تخیلات ما بیشتر بود و دنیا فنی زاده را در هشتم دی ۱۳۹۵ به پدرش، پرویز فنی زاده، ملحق کرد.